اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم بسم الله الرحمن الرحیم انا انزلناه قرءناعربیا لعلکم تعقلون این قرآن را عربی نازل کردیم باشدکه شما تعقل کنید ... صرف و نحو آموزش هر زبانی ، لازمه اش آشنایی با قواعدآن زبان است . این قواعد درزبان عربی «صرف ونحو»نام دارد. علم صرف چیست؟ صرف علمی است که ازدگرگونی کلمه به صورت ها وشکل های گوناگون برحسب معنای مورد نظر بحث می کند . حروف در زبان عربی: حروف و الفبای عربی همان حروف فارسی است بجز چهار حرفِ:(پ-چ-ژ-گ) اسم آنها عبارت است از: الف،همزه،باء،تاء،ثاء،جیم،حاء،خاء،دال،ذال،راء،زای،سین،شین،صاد،ضاد،طاء،ظاء،عی ن ،غین،فاء،قاف،کاف،لام،میم ،نون،هاء،واو،یاء. رسم حروف عبارت است از: ا-ء-ب-ت-ث-ج-ح-خ-د-ذ-ر-ز-س-ش-ص-ض-ط-ظ-ع-غ-ف-ق-ک-ل-م-ن-ه-و-ی. کلمه برچند نوع است؟ اسم :کلمه ایست که دارای معنای مستقلی بوده ولی برزمان خاصی دلالت نمی کند .،مانند رجل. فعل:کلمه ای است که بر انجام کاری ویا روی دادن حالتی با داشتن زمان وشخص دلالت می کند.،مانند جلس حرف :کلمه ایست که به تنهایی دارای معنای مستقلی نیست بلکه در جمله به کار می رود .مانند علی . آیا همه ی کلمات صرف می شوند؟ صرف در فعل واسم صورت می گیرد ،واین دو نوع کلمه قابل تحول وتبدیل به صورت های گوناگون اند ،ودر حرف صرف اجرا نمی شود چون حرف همواره بر یک شکل وصورت است . تصریف افعال چگونه است ؟ تصریف فعل به منتقل کردن آن از ماضی به مضارع وسپس به امر است مانند: ماضی مضارع امر فرح یفرح افرح تصر یف اسم چگونه است؟ تصریف اسم عبارت است از : نقل آن به تثنیه یا جمع مانند نهر - نهران _انهار مصغر کردن آن مانند:نهرٌ نُهیرٌ نسبت دادن به آن مانند: نهرٌ نهریٌ در عربی دو مبحث مورد بررسی قرار می گیرد : الف :تجزیه (تحلیل الصرفی ) ب:ترکیب (نحو) تجزیه به بررسی خصوصیات فردی هر کلمه بدون در نظر گرفتن جایگاه آن در جمله می پردازد .مثال : المعلمُ یذهبُ المعلم:اسم –مفرد-مذکر-مشتق-معرفه به ال-معرب انواع همزه :همزه وصل وهمزه قطع همزه وصل همزه ای است که اگر در ابتدای جمله قرار گیرد تلفظ می شود ولی اگروسط جمله باشد تلفظ نمی شود . همزه قطع همزه ای ست که هر جای جمله باشد تلفظ می شود . حرکات در عربی: چهار نوع حرکت وجود دارد ۱. فتحه ۲-کسره ۳- ضمه ۴- سکون . تنوین: نون ساکنی است که نوشته نمی شود ولی تلفظ می شود . انواع تنوین: ۱. تنوین ضمه ٌ ۲تنوین کسره ٍ ۳تنوین فتحه ً ترکیب: در ترکیب به سه مطلب توجه می شود : ۱.نقش کلمه ۲.اعراب کلمه ۳.نوع اعراب تقسیمات دهگانه فعل: ۱. از لحاظ تعداد وحروف اصلی --- ثلاثی ورباعی ۲. به لحاظ نوع --- ماضی ،مضارع ،امر فعل ماضی: به انجام دادن کاریا روی دادن حالت درزمان گذشته فعل ماضی گفته می شود. که دارای ۱۴ صیغه است:۶صیغه غایب، ۶صیغه مخاطب،۱صیغه متکلم وحده،۱صیغه متکلم مع الغیر فعل مضارع: انجام دادن کاریا روی دادن حالت در زمان حال فعل مضارع گفته می شود که مانند فعل ماضی دارای ۱۴ صیغه است:۶صیغه غایب، ۶صیغه مخاطب،۱صیغه متکلم وحده،۱صیغه متکلم مع الغیر فعل امر: این فعل برای دستور دادن به فرد یا افراد به کار برده می شود که دارای ۶ صیغه مخاطب است طریقه ساختن: حرف مضارعه(ت)را حذف می کنیم وبه جای ان (ا) آورده وسپس آخرآن را مجزوم می کنیم. تذهبان=اذهبا ۳. به لحاظ وجود وعدم حرف عله --- معتل وصحیح ۴. به لحاظ نیاز وعدم نیاز به مفعول --- متعدی ولازم ۵ به لحاظ نسبت دادن به فاعل یا مفعول --- معلوم ومجهول ۶. به لحاظ نفی واثبات --- منفی ومثبت ۷. به لحاظ خبر از وقوع فعل یا انشاء آن --- خبری وانشایی ۸. به لحاظ ماده ووزن --- اصلی وملحق ۹. به لحاظ تصرف وعدم تصرف --- متصرف وجامد ۱۰. به لحاظ تغییر یا عدم تغییر آخر آن --- معرب ومبنی بسم الله الرحمن الرحیم فعل به لحاظ برنوع سه قسم است :۱.ماضی ۲.مضارع۳.امر حالت های فاعل: ۱- یا فاعل خود گوینده است که به آن متکلم گویند:مانند من وما ۲- یا مورد خطاب است که به آن مخاطب گویند مانند:تو وشما ۳- یا غایب است مانند:او وآنها فعل مستقبل: انجام دادن کاریا روی دادن حالت در زمان آینده فعل مستقبل گفته می شود که مانند فعل مضارع دارای ۱۴ صیغه است:۶صیغه غایب، ۶صیغه مخاطب،۱صیغه متکلم وحده،۱صیغه متکلم مع الغیر طریقه ساختن: برای ساختن این فعل کافی است به اول فعل مضارع س یا سوف اضافه کرد. فعل نهی: این فعل برای نهی کردن به فرد یا افراد به کار برده می شود که دارای ۶ صیغه مخاطب است طریقه ساختن: برای ساختن این فعل اول صیغه(لا) می گذاریم وسپس آخرآن را مجزوم می کنیم. تذهبان=لا تذهبا اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم بسم الله الرحمن الرحیم فعل بر انجام دادن كار یا روی دادن حالتی در زمان خاص دلالت می كند. زمان فعل ماضی، مضارع و مستقبل است. علامت های فعل عبارتند از: ۱- خبر واقع می شود ۲- قد بر سر فعل قرار می گیرد ۳- س و سوف بر سر فعل مضارع می آید ۴- حروف جزم و یا نصب بر سر آن می آید ۵- ضمایر متصل مرفوعی می گیرد ۶- ت تأنیث فعل می گیرد ۷- نون تأكید می پذیرد ۸- صرف می شود. اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم بسم الله الرحمن الرحیم فعل جامد به فعلی گفته می شود كه صرف نمی گردد مانند نِعْمَ. این افعال معنا را بدون زمان و حدث بیان می كند مانند لیس. فعل جامد امر، ماضی و مضارع ندارد و به صورت امر بكار می رود مانند تعال- هاتِ. فعل متصرف: فعلی است كه به صورت چهارده صیغه صرف می شود، ماضی، مضارع و امر دارد. حالتهای بنای فعل ماضی: فعل ماضی مبنی بر فتح مانند ذهبَ. اما اگر به ضمیر جمع مذكر متصل شود مبنی بر ضم است مانند ذهبوا. فعل ماضی مبنی بر ضم است و هنگامی كه ضمائر رفع متحرك به فعل متصل شوند مبنی بر سكون است مانند ذهبْتَ. حالتهای بنای امر: فعل امر مبنی بر سكون است مانند اُكْتُبْ. اگر فعل حرف آخر آن عله باشد حرف عله حذف می شود مانند اُدعُ از تدعو، واو حذف شده در امر و اعراب دیگر فعل مضارع حذف نون اعرابی از آخر فعل. حالتهای بنای فعل مضارع: ۱- مبنی بر سكون: در دو صیغه جمع مؤنث غائب و مخاطب. ۲- مبنی بر فتح: وقتی كه آخر فعل نون تأكید خفیفه یا ثقیله باشد. اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم بسم الله الرحمن الرحیم . فعل سه نوع است ۱- ماضی بر انجام دادن كار یا روی دادن حالتی در گذشته دلالت می كند مانند كتبَ ربكم علی نفسه الرحمة علامتهای ماضی عبارتند از: ضمیر تَ فاعلی در فعل ماضی (تَ، تِ، تُ، تما، تُنﱠ، تم) و تْ تأنیث مانند اَخْرَجتِ الرضُ اثقالها. ۲- فعل مضارع: دلالت بر انجام دادن كار یا روی دادن حالتی در حال یا آینده دارد مانند یرحمُ من یشاء. علامتهای فعل مضارع عبارتند از: بر سر آن حروف جزم و یا نصب قرار می گیرد، حروف استقبال مانند س، سوف فعل ماضی گاهی دلالت بر زمان حال می كند و گاهی برآینده. زمانی كه فعل دعا باشد، یا در جملات شرط باشد یا بعد حرف اذا و اِن شرطیه باشد. فعل مضارع نیز گاهی معنی ماضی می دهد. ۳- فعل امر دلالت بر طلب درخواست دارد. ضمیر یاء مونث را می پذیرد مانند اشربی. اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم بسم الله الرحمن الرحیم فعل مضارع از بین افعال معرب است و سه حالت رفع، نصب و جزم را می گیرد فعل مضارع مرفوع: وقتی كه ادات نصب و جزم بر سر آن نیامده باشد (ضمه، نون) حركت حرف مضارع كه عبارتست از أ، ﻨ، ﺗ، ﯿ، در اول فعل می باشند و مفتوح است. اگر فعل ماضی آن چهار حرفی است ضمه می گرد مانند وسوس --> یُوَسْوِسُ و اگر بیش از چهار حرف باشد و یا سه حرفی،حرف مضارعهفتحه می گیرد.ذهبَ --> یَذهبُ : فعل مضارع منصوب فعلی است كه یكی از حروف ناصبه ( اَن، لَن، كی، اذن) بر سر آن قرار می گیرد. اَن كه حرف مصدری نیز می باشد با فعل بعد از خود به تأویل مصدر می رود و گاهی لای نافیه بعد از آن می آید و ن (ان) را در لام ادغام می نماید. اَن بر سر فعل ماضی اَن مصدری می شود و غیر عامل می گردد. لَن برای نفی آینده است مانند فلن یُخلِفَ الله عهد كی كه گاهی لكی گفته می شود لام تعلیل است. اِذن: شرط نصب آن بر سر جواب آورده می شود اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم بسم الله الرحمن الرحیم - اذن یكی از حروف ناصبه فعل مضارع است كه به سه شرط عمل می كند: 1. درابتدای جمله جواب باشد ۲- بین فعل جواب و اذن فاصله نباشد ۳- فعل دلالت بر آینده كند نه زمان حال مانند بسأ زورك عذاً اذن اُكرمَكَ (جمله جواب حروف ناصبه اصلی عبارتند از: اَنْ، لن، كی، اذن. اما حروف دیگر حتی، ف، او، لام و واو كه در آنها اَنْ مقدره وجود دارد. حتی: فعل مضارع را نصب می دهد. اگر فعل مضارع دلالت بر آینده داشته باشد (نسبت به ماقبل خود) و به معنای الی ان است مانند كلوا و اشرابوا حتی یتبین لكم خیطُ الابیض من خیط الاسود من الفجر. او: نیز فعل مضارع را نصب داده و به معنی الی اَن می باشد و یا به معنای الا است. لام دو نوع است: ۱- حجود كه به معنای انكار است و قبل از آن كان منفی آورده می شود مانند ما كان اللهُ لِیُعذبَهم و انت فیهم ۲- لام تعلیل برای بیان علت. ما قبل آن علتی است برای ما بعد از آن. واو معیه و فاء سبیه: به شرطی نصب می دهند كه قبل از آن ها فعل نفی یا طلب باشد. لعلّی ابلغُ (فعل ترجی) اسبابَ الموات فاطلع اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم بسم الله الرحمن الرحیم نشانه های نصب فعل مضارع فتحه و یا حذف نون اعرابی است. فتحه یا ظاهری است مانند لن یدعوَ- لن یهدیَ و یا فتحه مقدره است. در فعل مضارعی كه به الف ختم شده زیرا الف حركت نمی پذیرد مانند لن یرضی (مضارع منصوب تقدیراً). حذف نون اعرابی در افعال خمسه است. افعال خمسه عبارتند از: یفعلان، تفعلان، یفعلون، تفعلونَ، تفعلین. مانند انّ الذین اشتروا الكفر بالایمان فلن یضروا اﻠ... شیئاً. حذف نون مضارع مجزوم فعلی است كه یكی از ادوات جزم بر سر آن آورده شود. انواع ادوات جزم عبارتند از: ۱- ادواتی كه فقط یك فعل مضارع را مجزوم می كنند مانند لم- لما- لای نهی- لام امر. ۲- ادواتی كه دو فعل مضارع را مجزوم می كنند ادوات شرط هستند كه همه آنها اسمند به جز اِنْ و اِذما كه حرف هستند و همه مبنی است بجز ایّ. ادوات شرط عبارتند از: اِنْ- اِینما- ایُّ- مَنْ- ما- مهما- متی- ایّان- حیثما- انّا- كیفما- اذما- دركیفما- كیف ادات شرط و ما زائد است. مانند اینما تكونوا یُدْرِكْكُم فعل شرط جواب شرط به علامت جزمبسم اللّه الرّحمن الرّحیمهدف ازنزول قرآن ودستوربه «تلاوت»و «قرائت»آن، فهم ِکلامِ الهی و بهره گیری از «هدایت» آن است.و این امرلازمه اش آشنایی با زبان قرآن ، یعنی «زبان عربی» است که:«إنـّااَنزَلناهُ قرآناً عَرَبِیّاً لَعَلَّکُم تَعقِلونَ»ما قرآن این کتاب نور را به زبان عربی بر شما فرو فرستادیم، شاید که در در مفاهیم ژرف آن تعقّل کنید درس اولزبان ، جمله، کلمه ،حرفزبان:مجموعه ای از جمله ها و عبارت هاست که گروهی با آن سخن می گویند.جمله:مجموعه ای از «کلمات» است که باه یکدیگر نسبت داده شده باشد.کلمه:مجموعه ای از «حروف» است که دارای معنی باشند. حروف در زبان عربی:الفبای عربی و فارسی یکی است جز چهار حرفِ:(پ-چ-ژ-گ)واسم آنها عبارتست از:الف،همزه،باء،تاء،ثاء،جیم، حاء،خاء،دال،ذال،راء،زای،س ین،شین،صاد،ضاد،طاء،ظاء،عی ن،غین،فاء،قاف،کاف،لام،میم ،نون،هاء،واو،یاء.و اما رسم حروف عبارتست از:ا-ء-ب-ت-ث-ج-ح-خ-د-ذ-ر-ز-س-ش-ص-ض-ط-ظ-ع-غ-ف-ق-ک-ل-م-ن-ه-و-ی.صرف ونحو:مهمترین علوم مربوط به زبان عربی ،سه علم:«صَرف و نَحو و لُغَت» است، و آشنای با این علوم بر زبان عربی تسلط یافته و توانایی بهره وری واستفاده از «آیات و روایات» و ... را در حد بالایی خواهدداشت.قواعد زبان عربی را:«صَرف و نَحو» گویند.صرف در لغت به معنی «تغییر دادن و عوض کردن» است ودراصطلاح، علمی است که ازدگرگونی کلمه به وشکلهای گوناگون برحسب معنای مورد نظر بحث می کندموضوع علم صرف «کلمه» است، زیرااین علم فقط درباره ی ساختار وویژگی های کلمه بحث می کند.فایده ی علم صرف:درهرزبانی بسیاری از کلمات از کلمه ی دیگرساخته می شود؛مانندِ:«گفتم-گفتی-گفت .../ می گویم- می گویی- می گوید .../ بگو،گوینده ، ...» در فارسی که از «گفتن» ساخته شده اند.درعربی علمی که عهده دار انجام تغییرات کلمه است « علم صَرف »می باشد؛باآموختن علم صرف می توان :1) کلمات را شاخت2) به معانیِ آنها پی برد3) برای هر معنیِ مورد نظرکلمه ای مناسب براساس دستورزبان عربی ساخت .لفظ و کلمه :هر صوتی را که از دهان خارج شده و متکی بر مخرج حروف است «لَفظ» گویند.1-لفظ مُستَعمَل: لفظی است که دارای معنا باشد؛مانند: قَلم ، کِتاب؛ و به این نوع لفظ«کلمه» گویند.2-لفظ مُهمَل: لفظی است که دارای معنا نباشد؛ مانند: مَلَم در مقابل قَلَم.اقسام کلمه:کلمه بر سه قسم است:«اسم،فعل،حرف»1)اسم: کلمه ای است که معنی مستقل دارد، بدون قید زمان.مانند: عِلم ، باب ،جدار،حسن2)فعل: کلمه ای است که معنی مستقلی دارد، همراه با قید زمان .مانند: عَلِمَ ، یَعلَمُ، اِعلَم3)حرف:کلمه ای است که معنی مستقل ندارد.مانند: مِن، علی ، و، فینکته:از اقسام کلمه فقط اسم و فعل صرف می شوند،وصرف فعل بیشتر از اسم است؛ ولی «حرف» همیشه « ثابت» است ، وبنابراین در علم صرف هر کجا لفظ« کلمه» به کارمی رود منظور فقط «اسم و فعل » است.نشانه های اسم:1) « اَل » در اول کلمه الحمد2) « تنوین » در آخر کلمه کتاباً3) همزه «اء» در آخر کلمه حمراء4) «ة» در آخر کلمه حکمة 5) آمدن حرف «جر» برسراسم فی البیت6) آمدن حروف «مشبه»(إِنَّ، أَنَّ،لکنّ،لَیتَ،لَعَّلَ، کأنَّ) برسراسم اِنَّ اللهَ غفُورٌ7) آمدن حرف «ندا» آمدن برسراسم یااللهُ8) مضاف و مضافٌ الیه بودن کتاب اللهِنشانه های فعل:1) شناسه های فاعلی که آخرفعل می آید(ا ، و ، نَ ، تَ ،تُما ، تُم ، تِ ،تُما ،تُنَّ ،ی)2) نَّ (تاکیدثقیله) که به آخر فعل افزوده می شود3) حروف استقبال (س، سوف ) که اول فعل می آیند.4) حروف تحقیق وتقلیل (قد ، لقد) که اول فعل می آیند.5) حروف ناصبه (اَن، لن، کی، اذن) که اول فعل می آیند.6) حروف جازمه (لم ،لمّا، لا،لِ) که اول فعل می آیند.اگر «کلمه ای» نشانه های یاد شده در بالا را نداشته باشد«حرف » است. فعل ماضی(1)در زبان عربی فعل ازجهات گوناگون تقسیم پذیراست که برخی ازآنهاعبارتند از:تقسیم فعل به اعتبار حروف اصلی :1) فعل یا «سه» حرف اصلی دارد مانند: قَتَلَ-ضَرَبَ، که به آن «ثلاثی» گویند.2) ویا «چهار» حرف اصلی دارد مانند: وسوَسَ َ- دَ حرَجَ ، که به آن «رباعی » گویند.و هر یک از(ثلاثی ورباعی )یا بدون حرف زیادی(زاید) است که به آن «مجرّد» گویند. مانند:ضَرَبَ(ثلاثی مجرد)- زَلزَلَ(رباعی مجرد)ویا حرف و یا حروف زائد داردکه به آن «مزید» گویند. مانند:ضارَبَ(ثلاثی مزید) تَزَلزُلَ(رباعی مزید)تقسیم فعل به اعتبار زمان بر سه قسم است: ماضی-مضارع-امر.زیرافعل ازنظرزمان1) یا دلالت بر«گذشته» می کند، که « ماضی » نام دارد.مانند: کَتَبَ 2) یا دلالت بر«حال و آینده» می کند، که «مضارع» نام دارد.مانند: یَکتُبُ3) و یا دلالت بر «طلب» می کند، که «امر» نام دارد. مانند:اُکتُبتقسیم فعل به اعتبارفاعل درآن:فاعل: همان «کننده و انجام دهنده کار» است و آن: یا « غا یب » است (او-آنها) یا « مخاطب » است (تو-شما) و یا خود گوینده است که به آن «متکلّم» گویند(من-ما)هر کدام از غایب و حاضر:یا مرد است که به آن «مذکر» گویند. و یا زن است که به آن «مؤنث» گویند.و هر یک از مذکر ومؤنث :یا یکی است که به آن «مفرد »و یا دو تا است که به آن«مثنّی » و یا چند تاست که به آن «جمع» گویند.و متکلِّم نیز:یافعل رافقط به خود نسبت می دهد «متکلِّم وَحده» ،یا به خود ودیگری نسبت می دهد که به آن «متکلِّم مَعَ الغیر» گویند.و لذا:هر فعل در عربی دارای 14 صیغه است؛ از اینقرار:شش صیغه ی غایب(سه مذکر و سه مؤنث)شش صیغه ی مخاطب(سه مذکر و سه مؤنث)دو صیغه ی متکلِّم(وحده و مع الغیر).بنابراین: صرف فعل ماضی در عربی چنین است:صرف شش صیغه ی غایب«ضَرَبَ»ضَرَب – ضَرَبا – ضَرَبوا – ضَرَبَت – ضَرَبَتا – ضَرَبنَ اختلاف معانی دراین صیغه ها به خاطر علائمی است که بیانگر نوع فاعل است و به آخرآنها اضافه شده، و «الف »علامت مثنایِ مذکر«واو»علامت جمع مذکر « ت »فقط علامت مفرد مؤنث است وفاعل نیست« تا »علامت مثنایِ مؤنث« نَ »علامت جمع مؤنثفعل ماضی ( 2 )درس سومشش صیغه مخاطب و دو صیغه ی متکلم فعل ماضی :ضَرَبتَ – ضَرَبتُما – ضَرَبتُم – ضَرَبَتِ – ضَرَبَتُما – ضَرَبتُنَّ علائم مشخص کننده فاعل دراین صیغه هاعبارتنداز:« تَ » « تُما » « تُم » « تِ » « تُما » «تُنَّ»باید علامت فاعلی درهر صیغه ای را بخوبی فرا گرفت وگرنه صیغه فعل ها یکی است.2-فعل ماضی یا سه حرفی (= ثلاثی) است و یا بیشتر از سه حرفی.اگر سه حرفی باشد از نظر حرکت حرف دوم ، سه حالت و وزن دارد.1-فَعَلَ ؛ مثل: دَخَلَ ، ضَرَبَ ، کَتَبَ ، قَتَلَ2-فَعِلَ ؛ مثل: عَلِمَ ، حَمِدَ ، حَسِبَ ،سَمِعَ3-فَعُلَ ؛مثل: بَعُدَ ، شَرُفَ ، کَبُرَ ، کَرُمَچنانچه ملاحظه می شود : حرف اول و آخر همیشه مفتوح است.و حرکتِ حرفِ وسط نامشخص است.تبصرة :حرف اول فعل را (فاءُ الفعل ) و دوم را (عَینُ الفعل) و سوم را( لامُ الفعل ) گویند؛مثلاً: در ضَرَبَ: به (ض) فاءالفعل و (ر) عین الفعل و (ب) لام الفعل ، گفته می شود.صرف کامل فعل ماضی:14 صیغه فعل ماضی (ذَهَبَ) اینطور صرف میشود:(1) ذَهَبَ «رفت آن یکمرد»(2) ذَهَبا«رفتند آن دو مرد»(3) ذَهَبُوا«رفتند آن مردان»(4) ذَهَبَت«رفت آن یکزن»(5) ذَهَبَتا«رفتند آن دو زن»(6) ذَهَبنَ«رفتند آن زنان»(7) ذَهَبتَ«رفتب تو یکمرد»(8) ذَهَبتُما«رفتید شما دو مرد»(9) ذَهَبتُم«رفتید شما مردان»(10) ذَهَبتِ«رفتی تو یکزن»(11) ذَهَبتُما«رفتید شما دو زن»(12) ذَهَبتُنَّ«رفتید شما زنان»(13) ذَهَبتُ «رفتم من»(14) ذَهَبنا«رفتیم ما»توجه:به ترتیبی که صیغه ها در بالا صرف شده اند دقت کنید و علامتهای مفرد ها را با هم، و مثنی ها را با هم، و جمع ها را نیز با یکدیگر مقایسه نمائید، تا به خوبی صیغه ها در ذهن استوار شوند.مفرد ها( ت-تَ-تِ-تُ)جمع ها(و-نَ-تُم-تُنَّ-نا)مثنی ها(ا-تا-تُما-تُما-تا)فعل مضارع(1)درس چهارمفعل مضارع :فعلی است که دلالت بر انجام کاری یا پدید آمدن حالتی در زمان « حال و آینده» میکند. مانند:یَکتُبُ (حالا یا بعداً مینویسد) یَجلِسُ(حالا یا بعداً می نشیند)صیغه های فعل مضارع:فعل مضارع نیز مانند دارای چهارده صیغه است؛ که از روی فعل ماضی ساخته میشود. بدین ترتیب:1-یکی از «حروف مضارعة » (ا ت ی ن) را بر سر فعل ماضی در می آوریم.2- حرف اول یعنی ( فاء الفعل) را ساکن می کنیم.3-آخرش را « رفع » میدهیم؛ چگونگی رفع دادن:1-به صیغه های 1 ،4،7 ،13 ،14 ،( ضمه _ُ ) میدهیم.2- به مثنی ها: « نِ » (نون مکسوره) میدهیم.3-به صیغه های : 3 ، 9 ، 10 «نَ» (نون مفتوحه) میدهیم.4-حرکت عین الفعلش را با استفاده از لغتنامه بدست می آوریم.مراحل ساخته شدن (یَضرِبُ) اینطور است: ضَرَِبَ - یَضرِبُصرف شش صیغه غایب فعل مضارع:یضرب – یضربان – یضربون- تضرب – تضربان - یضربنتبصرة:1-همانطور که در ترجمه ی صیغه ها مشاهده می شود، فرق ماضی و مضارع فقط در اینست که در ماضی گفته می شود«زد ، زدند» ولی در مضارع گفته می شود «میزند، میزنند» ؛ اما در اصل صیغه که «آن یکمرد، آن دو مرد، آن مردان و ... » باشد ، هیچگونه اختلافی با یکدیگر ندارند.2-مضارع به خاطر عین الفعلش که علامت مشخص ندارد ، و زنهای مختلف دارد ،مثلاً: گاهی بر وزن یَفعَلُ می آید ، مانند:یَذهَبُ ، یَعلَمُ ، یَفتَحُ.گاهی بر وزن یَفعِلُ می اید، مانند : یَضرِبُ ، یَجلِسُ ، یَحسِبُ .و گاهی بر وزن یَفعُلُ می آید ، مانند: یَکتُبُ، یَقتُلُ، یَنصُرُ.3-برای دانستن حرکت عین الفعل در مضارع ، قاعده ی مشخص و کاملی دردست نیست و همانطور که گفته شد باید از کتاب لغت استفاده کرد.در کتابهای لغت حرکت عین الفعل مثلاً اینطور نشان داده شده :[جَلَسَ_ِ] یعنی عین الفعل مضارعش مکسور است(یَجلِسَ)[عَلِلَ_َ] یعنی عین الفعل مضارعش مفتوح است (یَعلَمُ)[نَصَرَ _ُ ] یعنی عین الفعل مضارعش مضموم است(یَنصُرُ)ولی اجمالاً همینقدر میدانیم که:1-از «فَعَلَ » مضارع بر سه وزن آمده است: 2- از «فَعِلَ » مضارع بر دو وزن آمده: 3- از «فَعُلَ» مضارع بر یک وزن آمده:یَفعُلُ مانند بَعُدَ یَبعُدُ – ضَرُفَ یَشرُفُفعل مضارع (2 )درس پنجمدر درس گذشته 6 صیغه غایب فعل مضارع بیان شد. واینک ادامه آن ، در صیغه های مخاطب و متکلم:نکاتی پیرامون صیغه ها:1- از توجه در صیغه های چهارده گانه مضارع معلوم می شود که حروف مضارعة به شکل زیر در صیغه ها استعمال شده اند:الف: حرف ( ی ) در 4 صیغه : یَضرِبُ – یَضرِبانِ – یَضرِبونَ – یَضرِبنَ .ب: حرف ( ت ) در 8 صیغه : تَضرِبُ – تَضرِبانِ – و 6 صیغه ی مخاطب.ج: حرف (أ ) در یک صیغه : اَضرِبُد: حرف ( ن ) در یک صیغه : نَضرِبُ2- با کمی دقّت روشن می شود که : « نَضرِبُ » مشترک است بین صیغه های (4و7) و « تَضرِبانِ » بین ( 5و8و11)3- همچنانکه در صیغه ها مشاهده می شود در فعل مضارع:الف: علامت مثنی ، ( ا ) می باشد: یَضرِبانِ – تَضرِبانِ .ب: علامت جمع مذکر ، (و) می باشد: یَضرِبونَ – تَضرِبونَ .ج: علامت جمع مؤنث ، (نَ ) می باشد: یَضرِبنَ – تَضرِبنَ .د: علامت مفرد مؤنث مخاطب ، ( ی) می باشد: تَضرِبینَ.تتمیم :فعل مضارع از نظر زمان مشترک بین حال و آینده است؛اگر بخواهیم حتماً معنای « حال » دهد ، یک لام مفتوحه « لَ» بر سر آن می آوریم مانند : سَعیدٌ لَیکتُبُ .(سعید هم اکنون مشغول نوشتن است)و اگر بخواهیم معنای « آینده » دهد ، حرف (س) و (سوف) بر سر آن میاوریم مانند:سعیدٌ سیَکتُبُ ( سعید به زودی خواهد نوشت) و سعیدٌ سوفَ یَکتُبُ ( سعید بعداً خواهد نوشت)فرق سین و سوف در اینست که سین بر آینده نزدیکتر و سوف بر آینده دورتر دلالت میکند.درس ششمتعریف فعل امر :فعل امر فعلی است که انجام کاری یا پدید آمدن حالتی را ازکسی «طلب» نماید ؛مانند : اِضرِب (بزن !) اُکتُب ( بنویس !)فعل امر نیز مانند مضارع دارای 14 صیغه است.1- شش صیغه غایب و 2 متکلم : که به آن « امر غایب یا امر بلام» گویند.2- شش صیغه مخاطب: که به آن «امر حاضر یا امر به صیغه » گویند.طرز ساختن امر بلام:امر غایب را از مضارع بدین ترتیب می سازیم.1- یک لام مکسوره « لِ » بر سر مضارع در می آوریم.2- آخرش را جزم میدهیم.(یعنی ضمّه و نون هایش را بر میداریم به جز نون «ن» صیغه 6 که ضمیر است و حذف نمی شود)مثلاً : یَضرِبُ – لِیَضرِب - لِیَضرِب یَضرِبانِ – لِیَضرِبان - لِیَضرِبابنابراین صرف « امر به لام » بدین ترتیب است:مفرد :( لِیَضرِب ) بزندطرز ساختن امر حاضر ( یا به صیغه)امر حاضر از شش صیغه ی مخاطب فعل مضارع ساخته می شود؛ بدین ترتیب:1- حرف مضارعة (ت) را از سرش بر میداریم.2- آخرش را جزم میدهیم.(یعنی ضمّه و نونهایش را برمیداریم به جز نون «ن» صیغه 12 که ضمیر است و حذف نمی شود.هنگامیکه حرف مضارعة (=ت) را برداشتیم، اگر حرف بعد از «ت» ساکن بود مانند ( تَضرِبُ ) که بعد از حذف «ت» میشود ( ضرِب )، چون ابتداء به ساکن در عربی محال است بناچار یک همزه (أ) بر سرش در می آوریم؛ پس:ضرِب می شود اضرِب .و امّا حرکت همزه : باید برای تعیین حرکت همزه به عین الفعل مضارع نگاه کرد:الف: اگر عین الفعل مضارع مفتوح و یا مکسور بود، همزه را کسره ( _ِ) میدهیم:مانند:ب: و اگر عین الفعل مضارع مضموم بود، همزه را ضمّه (_ُ) میدهیم.مانند:پس صرف امر حاضر « تَضرِبُ» بدین ترتیب است:نمونه صرف چهارده صیغه ی فعل امر از « یَقتُلُ » : جحد و استفهامدرس هفتمتعریف: جَحد در لغت به معنای « انکار » است و در اصطلاح به مضارعی که بر سر آن « لم » در آمده باشد گویند. در اینصورت مضارع معنای « ماضی منفی » پیدا می کند.یَذهَبُ ( میرود) لَم یَذهَب (نرفت) یَضرِبُ ( میزند) لَم یَضرِب ( نزد)طرز ساختن آن :1- یک « لَم » بر سر مضارع در می آوریم.2- آخرش را « جَزم » میدهیم.مانند: یَضرِبُ –لَم یَضرِب (نزد آن یکمرد)صرف جَحد فعل « نَصَرَ _ُ » اینچنین است: تبصرة :گاهی به جای « لَم »، « لَمّا » بکار برده می شود ، که در اینصورت:اثر معنای فعل تا به حال باقی است ، بر خلاف « لَم » .مثلاً : اگر گفته شود «لم یَدخُل» یعنی ( هنوز داخل نشده ) ممکن است بعداً داخل شود و یا نشود.این نوع فعل را در فارسی « ماضی نقلی » گویند . نمونه صرف فعل لَمّا :لَمّا یَدخُل ( هنوز داخل نشده است آن یکمرد )لَمّا یَدخُلا ( هنوز داخل نشده اند آن دو مرد)لَمّا یَدخُلوا ( هنوز داخل نشده اند آن مردان)لَمّا تَدخُل ( هنوز داخل نشده است آن یک یکزن ) و بقیه صیغه ها .تبصرة :گاهی برای منفی کردن فعل ماضی در ابتدای آن « ما » (نه ) درآید مانند:ماضَرَبَ (نزد آن یکمرد) ما ضَرَبا ( نزدند آن دو مرد ) ماضَرَبُوا ( در نزدند آن مردان )ما ضَرَبُت ... در عربی به این ماضی منفی ، جَحد گفته نمی شود.استفهامتعریف : « استفهام» در لغت بمعنای « پرسش » است و به فعلی گفته می شود که بوسیله ی آن از انجام کاری یا پدید آمدن حالتی سئوال می شود. مانند :آیا میزند ؟ آیا خوشحال می شوی ؟طرز ساختن آن :فقط یک همزه « أَ » یا « هَل » بر سرِ فعل مضارع در می آوریم و آخرش را تغییر نمی دهیم مانند:یَعلَمُ (میداند) یَکتُب ( مینویسد)أَیَعلَمُ یا هَل یَعلَمُ ( آیا میداند ؟ ) اَیَکتُبُ یا هَل یَکتُبُ ؟ ( آیا مینویسد ؟ )توجّه :میتوان همزه « أ » و «هَل» را بر سر ماضی نیز آورد ولی اصطلاحاً به آن استفهام گفته نمی شود . مانند:عَلِمَ (دانست )اَعلِمَ یا هَل عَلِمَ ( آیا دانست ؟ )نمونه صرف استفهام با «هَل»( ذَهَبَ َ)تعریف:« نهی»به معنی « بازداشتن »؛ در اصطلاح به فعلی که بر بازداشتن از انجام کاری یا پدید آمدن حالتی دلالت کند ، گفته می شود ؛مانند : لا تَضرِب ( نزن ! ) لا تَضحَک ( نخند ! )طرز ساختن نهی :1)« لا » (نهی) بر سر مضارع می آوریم2) آخرفعل را « جزم » می دهیم . مانند:یذهَبُ لا یذهَب نمونه صرف فعل نهی از « جَلَسَ _ِ»:لایجلس - نفیتعریف:نفی در اصطلاح به فعلی گفته می شود که بر انجام نگرفتن کاری یا پدید نیامدن حالتی دلالت کند.مانند : لا یَذهَبُ ( نمی رود) لا یَضحَکُ ( نمی خندد)طرز ساختن نفی:فقط یک «لا » بر سر مضارع در می آوریم و به آخرش دست نمی زنیم.مانند: نمونه صرف نفی از فعل « بَعُدَ » تبصرة :در فعل نفی اگر به جای « لا » ، « ما » گذاشته شود « ما » به معنای نفی است ، ولی به آن فعل نفی نمی گویند .مانند:مایدرسُ – مایدرسان – مایدرسونمایقتلُ – مایقتلان - مایقتلوندرس نهمنون تاکید:نونی است که به آخر فعل هایی متصل می شود تا معنای فعل را « تاکید » کرده و به آن « حتمیّت » دهد.نون تاکید بر دو نوع است:1- نون تاکید ثقیله : نونی تشدید دار است ،و به همین جهت آنرا « ثقیله » گویند. «نَّ»2- نون تاکید خفیفه : نونی ساکن است ، و به همین جهت آنرا « خفیفه » گویند.«ن»قواعد صرف فعل مضارع با نون تاکید:الف ) در صیغه های « 1 ، 4 ، 7 ، 13 ، 14 » باید ضمّه آخر را تبدیل به فتحه کرد و بعد « نون » را اضافه نمود.ب) در مثنی ها : نون رفع را حذف می کنیم و بعد نون ثقیله اضافه می شود.توجه : به مثنی ها نون خفیفه ملحق نمی شود.ج ) در صیغه های « 3 و 9 » نون رفع را حذف کرده و« واو » را نیز حذف می کنیم و بعد نون تاکید را اضافه می شود.د ) در صیغه ی « 10 » نون رفعی را حذف کرده و « یاء » را نیز حذف می کنیم و بعد نون تاکید اضافه می شود.ه ) در صیغه های « 6 و 12 » به آخر آنها « الفی » اضافه می کنیم و بعد نون تاکید ملحق می شود.توجه : به آخر صیغه های « 6 و 12 » نون خفیفه اضافه نمی شود.نمونه صرف فعل مضارع « با نون خفیفه »نمونه صرف فعل مضارع « با نون ثقیله »فرق نون خفیفه و ثقیله در اینست که نون تاکید ثقیله ، تاکیدش بیشتر از خفیفه است.نمونه صرف فعل امر « با نون ثقیله » : دقیقاً مانند فعل مضارع است.به نام خدابخش دومباب های ثلاثی مزید (1)درس دهممقدمه :قبلاً گفته شد که فعل یا اصلش « سه » حرف است مانند:قَتَلَ که به آن « ثلاثی » و یا « چهار » حرف است مانند:زَلزَلَ که به آن « رباعی » گویند.قَتَلَ ( ثلاثی مجرد ) ، زَلزَلَ ( رباعی مجرد ) و اگر به اصل آنها حرف یا حروفی اضافه شده باشد به آنها زَلزَلَ ( رباعی مجرد ) گویند : قاتَلَ ( ثلاثی مزید ) ، تَزَلزَلَ ( رباعی مزید ) . پس افعال بر چهار دسته اند:1- ثلاثی مجرد: ضَرَبَ – کَسَبَ2- ثلاثی مزید: ضازَبَ – اِکتَسَبَ3- رباعی مجرد : زَلزَلَ – وَسوَسَ4- رباعی مزید: تَزَلزَلَ – تَوَسوَسَاینک به بیان وزنهای هر یک از دسته های فوق می پردازیم:اوزان افعال ثلاثی :الف : ثلاثی مجرد : افعال ثلاثی مجرد دارای شش وزن و باب هستند : ب : افعال ثلاثی مزید :فعل های ثلاثی مزید افعالی هستند که یک یا دو یا سه حرف به اصل فعلشان اضافه شده است. مانند : کَتَبَ ( ثلاثی مجرد ) ، کاتَبَ ( ثلاثی مزید : الف زیاد شده ).افعال ثلاثی مزید دارای ده وزن و باب است :1- باب اِفعال :هر فعل ثلاثی مجردی که به باب افعال برود ، د ر ماضی و مضارع ومصدر بر وزنهای زیر می آید. بقیه ی موارد آن بدین قرار است: دو نکته :1- هر فعلِ ماضی که اولش همزه زائد داشته باشد ، آن همزه در مضارع ساقط می شود :مانند : ( همزه ی در اَحسَنَ و اَنزَلَ ، هر دو زائد است ، زیرا اصل آنها « حَسُنَ – نَزُلَ » است)2- امر حاضر در باب افعال همزه اش « مفتوح » است . مانند :معانی باب « اِفعال » :1- متعدی کردن : بعضی از افعال ثلاثی مجرد ، که « لازم » هستند ، اگر به این باب برده شوند ، « متعدی » میگردند.مانند :2- مفعول را دارای صفتی یافتن ؛مانند: همزه های قطع و وصل :همزه « أ » یکی از حروف الفبای عربی است که قبول حرکت می کند ، و در اول و وسط و آخر کلمات واقع و به صورتهای گوناگون نوشته میشود . مانند :« اَللّه – رَئیس – مؤمِن – سُوء »اقسام همزه :1- همزه وصل : همزه ایست که اگر در اول کلام واقع شود حرکتش ساقط نمیشود ، اما اگر در وسط کلام قرار گیرد ، حرکت آن ساقط شده و دو حرفِ قبل و بعد آن بهم وصل می شوند.مانند :« اُدخُلُوا » که همزه آن خوانده می شود ، ولی در « یا قومِ ادخُلُوا » چون همزه در میان جمله واقع شده تلفظ نمی شود ، مثالهای دیگر: معمولاً بالای همزه های وصل یک صاد کوچک ( = صـ ) به نشانه ی اینکه این همزه وصل است قرار می دهند.2- همزه قطع : آنست که اگر در اول یا وسط کلام قرار گیرد ، حرکت آن ساقط نشده و تلفظ می شود ، مانند « اَحسِن » مثلاً خوانده می شود:« یا رَجُلُ اَحسِن » و « اَکرِم » که خوانده می شود « فَاَکرِم» .توجّه :همزه های ماضی و امر و مصدر باب « اِفعال » قطع است .مانند: و در ادامه؛بخش اول لغات قرآن...1. بسم الله الرحمن الرحمندرس دهملغات قرآنباب اِفعالدر آخر هر جمله و عبارت از قرآن دو شماره موجود است ، شماره اول نشانگر سوره ایست که این جمله در آن آمده و دوم بیانگر شماره ی آیه ایست که این جمله در آن بکار رفته است.مثلا:(الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِي سوره 35/آیه 34 ) و (عَلِمَتْ نَفْسٌ مَا أَحْضَرَتْ سوره 81/ آیه 14 )درس 11باب های ثلاثی مزید2- باب تَفعیلهر فعل ثلاثی مجردی که به باب « تفعیل » برده شود ، در ماضی و مصدر بر وزنهای زیر می آید: بقیه ی موارد آن بدین قرار است : 3- باب مُفاعَلَه هر فعل ثلاثی مجردی که به باب « مفاعله » برده شود ، در ماضی و مضارع و مصدر بر وزنهای زیر می آید : و بقیه ی موارد آن بدین قرار است اللهم صل علی محمد وال محمد وعجل فرجهم
+ نوشته شده در شنبه هجدهم شهریور ۱۳۹۱ساعت 14:4  توسط سیدمحمدموسوی
|
|